ترجمه خوب را چگونه بشناسیم؟

ترجمه خوب را چگونه بشناسیم؟

کارائی و عملکرد در ترجمه تخصصی


مزه سیب زمینی با خوردن آن مشخص می شود و درستی ترجمه با خواندن آن.   ماری آن کاوز[MARY ANN CAWS]


کارائی و عملکرد بخش اساسی یک اثر هنری است خواه این اثر یک رمان، نقاشی یا فیلم باشد. اغلب تنها از طریق کارائی و عملکرد است که هنر زنده شده و معنا می گیرد. همچنین می توان عملکرد را تابعی از زمان دانست چیزی که این جا و همچنین حالا اتفاق می افتد. هر موقعیت مکالمه ای ترجمه تخصصی و نوشتن برای کودکان منحصر به فرد و بنابراین زودگذر است. زمان، مکان، حالت و خوانندگان بایکدیگر فرق می کنند. کودکی که می خواند و می شنود و فرد بزرگسالی که داستان را برای کودک با صدای بلند می خواند. حتی کانالهایی که مورد استفاده قرار گرفته اند نیز با یکدیگر فرق می کنند: ترجمه ها در گفتار ونوشتار انجام شده اند.

اشتراک، عملکرد و بلند خوانی از ویژگی های کتب کودکان و ترجمه های چنین کتابهایی می باشند گوش دادن به کتبی که با صدای بلند خوانده می شوند نه تها راهی است که کودکی بی سواد می تواند با این طریق وارد دنیای ادبیات و نوشتجات شود. جیم تری لیس[Jim Trelease] از جمله طرفداران خواندن در آمریکا در اثر خود با عنوان کتابی راهنما جهت خواندن با صدای بلند[The New Read-Aloud Handbook] عنوان می کند که درک شنیداری قبل از درک خواندن حضور می¬یابد. حتی او بر این باور است که همه ما قادر خواهیم بود که بخوانیم به این دلیل که ما افرادی را دیده یاشنیده ایم که لذت تجربه خواندن آنها را تحسین کرده ایم.

مترجمان کودکان به این کاربرد ادبیات کودکان توجه داشته و به خاطر داشته باشند که کودک زیر سن مدرسه به متونی که با صدای بلند خوانده می شوند گوش می دهد و این بدان معنا است که متنی که توسط بزرگترها خوانده می شود باید صورتی خوب داشته باشد. مترجم یک داستان افسانه ای، رمان، شعر و یا یک نمایش برای کودکان باید در نظر داشته باشند که ترجمه او مربوط به کدام یک از حواس پنج گانه خواهد بود. با این وجود متنهای شفاهی در مباحث مربوط به ترجمه متون ثابت همان طور که ماریا تیموچکو[Maria Tymoczko] اشاره می کند فراموش خواهد شد.

در این جا همچنان نمی توان مسئله ی خوانائی را نادیده گرفت که تعریف آن کاری بس دشوار است. ایده خوانائی اغلب شامل عقیده¬ی درک معنای کامل یک متن می باشد. بنابراین می توان آن را به عنوان " کیفیتی از یک نوشته" دانست، همان طور که جان اسپینک اشاره می کند ( فهرست بندی فاکتور های واضع همچون جزئیات فنی مثل طرح بندی و کیفیت ورق کاغذ). او براین باور اشاره می کند که اعتقاد کمی به ارتباط و تطابق علمی میان کتاب و خواننده دارد. حتی اگر از لحاظ نظری امکان پذیر باشد. همان طور که استانلی فیش می گوید "حداقل یک فاکتور پیچیده وجود دارد که عبارت است از انگیزه خواننده، مکانی که احساس در آن شکل می گیرد یا نمی گیرد ذهن خواننده است نه یک صفحه چاپ شده یا فواصل بین جلدهای یک کتاب."

همان طور که اولا پورانن[Ulla Puranen] محقق فنلاندی متخصص در خوانائی اشاره می کند، لغات هم بارحسی دارند. او خوانایی را چیزی فراتر از شمردن اسامی و صفات و دیگر اجزای متن می¬داند و براین که خواننده نسبت به کلمات چه احساسی دارد تاکید می کند. به عنوان مثال، بار حسی کلمات چیست؟ همچنین او عنوان می کند که اگر بارعاطفی کلمات را کنار بگذاریم، نمی توانیم تحقیقی موفق در رابطه با خوانائی ارائه دهیم. یک فاکتور مهم در اینجا آشنایی با کلمات مورد استفاده می باشد. ایده هایی مشابه توسط لیا لیتین[Lea Laitinen] مطرح شده که در مورد اهمیت احساس، شخصیت، درک وکشف صحبت می کند. زبان تنها یک سیستم اطلاعاتی نیست بلکه شبکه ای است از احساسات، موقعیت ها و فرهنگ ها. کلمات به شیوه های متفاوت و در موقعیت های گوناگون تجربه می شوند. در دو موقعیت هرگز معنای یکسانی ندارند حتی اگر فرهنگ لغت معنای یکسانی ارائه دهد. همانطور که استانلی فیش در یکی از مقاله هایش برآن تاکید دارد " هرگز چیزی به عنوان زبان عادی و متداول وجود ندارد". در هر متن، هر ترجمه نه تنها با متن اصلی خود فرق داشته و بازتابی ازآن می باشد، بلکه با شخصیت خود مترجم هم متفاوت بوده است و با زتابی ازآن نیز می باشد. در ترجمه برای کودکان این مساله کودک را درگیر مترجم (درگیر حافظه ی آگاه و ناخود آگاه او ) و همچنین درگیر تصویر او از کودک می کند.

 خوانائی ترجمه

از عوامل مهم در شناخت یک ترجمه خوب، خوانائی ترجمه است، به این معنا که وقتی ترجمه با صدای بلند خوانده می شود تا چه حد زیبا و خوب است.

تینا پورتینن[Tiina Puurtinen] که خوانائی دو ترجمه فنلاندی جادوگر سرزمین اُز اثر فرانک بوم را مورد مطالعه قرار داده است، ملاحظه کرده است که میزان تحمل و پایداری در برابر عبارات غیر متجانس و بیگانه در ادبیات کودکان خیلی کمتر از کتابهایی است که برای افراد بزرگسال نوشته شده است، که این عامل مساله خوانایی را به یک موضوع اساسی و کلیدی در ترجمه برای کودکان تبدیل می کند. حتی اگر نسبت به معانی خوانائی هم شک داشته باشم، بدون توجه به خوانندگان متن من می پذیرم که پورتین مطمئناً هدف خاصی را دنبال کنند زمانی که قاطعانه اظهار می کند که بیگانگی و غیر متجانس بودن در ترجمه ادبی برای بزرگسالان به مراتب قابل انتظار تر ازترجمه چنین متونی برای کودکان است. با این حال ما باید در نظر داشته باشیم که موقعیت های ترجمه منحصر به فرد می باشند. کتب و نوشته ها، موقعیت ها، بچه ها و قوه تخیل آنها با یکدیگر فرق می کند – بنابراین ما نمی توانیم به آسانی این را یک قانون و قاعده بی بازده بپنداریم. در پایان پورتین اشاره می کند که هیچ سطح ایده آلی از خوانایی در مورد کتب کودکان وجود ندارد که بر اساس آن نتایج آزمایش ها مورد مقایسه قرار بگیرند.

همین مشکل در مورد سازگاری و هم ارزی هم وجود دارد : هیچ مقیاس ساده ای برای موقعیت های متفاوت خواندن وجود ندارد و همچنین برای خوانندگان متفاوت. انسان غیر قابل پیش¬بینی است.این حقیقت که یک کتاب ترجمه شده نیز دقیقاً بیشتر به دیگر آثار منتشر شده در زمان مقصد می باشد کاملاً نادیده گرفته شده است. خواننده متون ترجمه شده را همانند دیگرکتب می خواند. زمانی که کودک یک داستان رامی خواند علاقه ای به دانستن اینکه متنی که می خواند یک ترجمه است یا نه ندارد. او متن را ترجمه می کند، تعبیر می کند و معانی جدیدی به وجود می آورد.

اگر دیدگاهی تابعی نسبت به ترجمه داشته باشیم و کودکان را چیزی فراتر ازیک مخاطب بپنداریم، باید تجربیات، توانائی ها و انتظارات آنها را مورد توجه قرار دهیم. عملی کردن این مطلب بستگی به قوه تخیل کودک و هر آنچه که ما درباره کودکان عصر خود میدانیم دارد. به عبارت دیگر اگرکودکان ما عقل و متوجه باشند به اندازه زمانی که کودن و نادان باشند احتیاج به توضیح و تفسیر ندارند. از طرف دیگر کودکان در مقایسه با بزرگسالان مدت زمان کمتری را زندگی کرده اند و بنابر این دانش آنها نسبت به جهان به اندازه ی بزرگسالان نمی باشد. بنابراین به همین دلیل ما بر آن شده ایم تا بیشتر برای کودکان توضیح دهیم تا بزرگسالان. بدین ترتیب باید انتظارات و توقعات خوانندگان آینده خود را مورد توجه قرار دهیم که می توان آن را وظیفه شناسی و وفاداری هم نامید.

من اعتقاد دارم که خوانایی متن نه تنها به وسیله خود متن بلکه از طریق موقعیت تمام و کامل خواننده مشخص می شوند. مفهوم خوانایی متن حتی ممکن است فرد را دچار اشتباه کند همان گونه که گاهی به متون ساده و مشکل اشاره می کند، بدون توجه به شخصیت خواننده روسن بلت زمانی به این نوع خوانایی اشاره می کند که عنوان می کند که موضوع تفکر و تعمق زیبایی شناسی همان چیزی است که فرد از واکنش های خود نسبت به محرک های هنری آن را به وجود می آورد، خواه یک چیز مادی باشد مثل شکل و ظاهر و پیکره و یا مجموعه ای از نشانه های زبانی باشد. خواننده به شکل دهی واکنش های خود نسبت به متن می اندیشید که با تفکر و تامل غیرفعال بسیارمتفاوت است.

بسیاری از محققان بر اهمیت بلند خوانی و به شکل نمایش در آوردن یک متن تاکید دارند.آنها خاطر نشان می کنند که خواندن تنها به معنای درک صحیح نمی باشد بلکه حس کردن و زندگی کردن با متن نیز مورد نیاز می باشد. خواننده پیغام های تصویر و معنای لغاتی که می خوانند را با هم ترکیب می کند.

قدرت تخیل و یادگیری یک زبان در کنار یکدیگر قرار می گیرند. باسخن قادر به توصیف چیزهایی هستیم که تا به حال آنها را ندیده ایم. زمانی که به یک داستان افسانه ای گوش می کند، کودک داستان رابرای خود درونی کرده و آن را در ذهن خود نقش آفرینی می کند که یک فرایند سخت و طاقت فرسایی باشد. در این جا شخصی که با صدای بلند متن را می خواند ممکن است بتواند از طریق خواندن به شکلی مهیج و فصیح و احساسی به کودک کمک کند . زمانی که با صدای بلند می خوانیم خواننده باید از لحاظ حسی با متن ارتباط برقرار کرده و همچنین با موقعیت خواندن.

از آن جایی که صدای انسان یک وسیله قوی و بلند خوانی هم بسیار حائز اهمیت است، مترجم باید به هر طریق ممکن در لذت بلند خوانی داستان سهیم باشد. به عنوان مثال مترجم باید از نشانه گذاری ها استفاده کند تا بتواند متن را برای گوش و چشم موزون سازد. ممکن است حتی فرات پیش روم تا براین نکته تاکید کنم که مترجم، خصوصاً زمانی که برای کودکان کوچک و کم سن و سال ترجمه می کند، نباید براساس قئاعد گرامری نشانه گذاری کند، همان گونه که مادر زبان فنلاندی این کار را می کنیم، بلکه بر اساس وزن و آهنگی که خواننده می شنود و احساس می کند این کار انجام می شود.

وزن و آهنگ فاکتور مهمی است که مورد تاکید چندین محقق و مترجم در حوزه ترجمه بوده است. قبل ازشروع یک ترجمه واقعی، همان گونه که نویسنده رسمی کتب کودکان کورنی کوکوسکی در اثر خود به نام هنر عالی خاطر نشان می کند، یک مترجم باید به دقت وزن و آهنگ متن اصلی را مورد مطالعه و پژوهش قرار دهد، آن را با صدای بلند بخواند تا متوجه وزن و آهنگ آن زیر و بم بودن صدا و همچنین متوجه لحن داستان شود. چنین ایده ها و تفکراتی بسیار شبیه است به آن چه که کیدسی کوناس، شاعر کودکان به زبان فنلاندی در چندین موقعیت عنوان کرده است : خواننده باید آهنگ متن رابه زبان خود احساس کند. متن باید جاری و روان باشد، قابل سرودن و خواندن باشد این مساله بسیار حائزه اهمیت است زمانی که می خواهیم برای کودکان ترجمه کنیم.

احساسات انسان از طریق عناصر غیر زبانی هم قابل بیان می باشد مثل لحن، زمان، مکث، تکیه، آهنگ، طول زمان و همچنین از طریق نجوا یا آه کشیدن همان گونه که کاجا به آن اشاره می کند. پک اثر هنری (یعنی یک کتاب) حداقل به دو شکل می تواند وجود داشته باشد یکی شکل نوشتاری و دیگری شکل گفتاری می باشد. بلند خوانی به معنای تعبیر و باز آفرینی می باشد و شنونده و خواننده را به سوی تجربیات جدید فرا می خواند. همچنین اطلاعاتی را در اختیار آنها قرار می دهد وحس ادبی آنها را نیز افزایش می دهد.

از عوامل مهم در شناخت یک ترجمه خوب، خوانائی ترجمه است، به این معنا که وقتی ترجمه با صدای بلند خوانده می شود تا چه حد زیبا و خوب است. وزن و آهنگ در این رمینه تاثیری شگرف دارد.

برونو بتل هایم[Bruno Bettelheim] زمانی به آهنگ و وزن اشاره می کند که می خواهد بر اهمیت گفتن داستان به جای خواندن آنها تاکید کند:
 در این جا خواندن به معنای تعریف شدن داستان نمی باشد به این دلیل که زمانی که کودک داستان را به تنهایی می خواند، ممکن است تصور کند که تنها یک فرد بیگانه شخصی که داستان را نوشته است یا کتاب را مرتب کرده است با گول زدن و شیوه مالیسون سر غول قصه موافق است اما زمانی که والدین او داستان را برایش تعریف می کنند کودک مطمئن میشود که والدینش با تاوان دادن غول داستان موافق هستند.
می خواهم با توجه به گفته های بتل هایم پیشبینی کنم که شنیدن داستان¬هایی که بزرگترها برای کودکان می خوانند بسیار حائز اهمیت است. در این صورت کودک خود را با داستان های افسانه ای و هیولاهای آن تنها نمی بینید. هنگام بلند خوانی، بزرگترها با کودک هستند که بدین ترتیب بلند خوانی تعریف داستان به شیوه های مختلف می باشد زمانی که یک بزرگسال با صدای بلند برای کودک می خواند، صدای خودش و همچنین تعبیر و تفسیرش نیز قابل شنیدن است. فردی که با صدای بلند می خواند با کودکی که می شنود وفق داده شده است- تکرار می کند، آهسته می خواند، به واکنش های کودک عکس العمل نشان می دهد .
 سوزان باسنت[Susan Bassnett] در "مطالعات ترجمه" اش، بر عملکرد ترجمه ها تمرکز کرده است و از اصطلاحاتی همچوم « عملکرد - محور» و یا « خواننده - محور » استفاده کرده است. ترجمه ممکن است سمعی و بصری هم باشد:
در ترجمه تاثیر مشکلات ترجمه ی متون ادبی بعد جدیدی از پیچیدگی را به خود می¬گیرد به این دلیل که در اینجا متن تنها یک عامل است در کلیت تئاتر.زبانی که متن نمایش به آن نوشته شده است به عنوان یک علامت در شبکه ای که تادوس آن را نشانه های بصری و سمعی می نامد به کار می رود. و از آن جایی که متن نمایش برای اصوات نوشته شده است، متن ادبی شامل مجموعه ای از سیستم های غیر زبانی است در جایی که شیب، زیر و بمی صدا، لهجه و غیره همگی شناساً گره هایی هستند . علاوه بر این متن نمایش شامل مسائل زیر متنی هم می باشد که ما آن را متن اشاره ای و حرکتی نامیده ایم که حرکاتی را که یک هنرپیشه ای که متن را می خواند ممکن است خود نشان دهد مشخص می کند.
ایده های باسنت به خوبی در کار ترجمه برای کودکان مورد استفاده قرار می گیرد. زمانی که بزرگسالان برای کودکان با صدای بلند می خوانند در حقیقت داستان را برای کودک اجرا می کنند. تعابیر خود را با داستان در فرایند و کودک نیز مخاطب آنها خواهد بود. در این موقعیت، همچون ترجمه ی تئاتر، اصول بسیاری که به کار گرفته می شود. در حین ترجمه ی یک داستان برای کودکان مسئله ی یک موقعیت خاص و عملکرد و متن در میان است.
در «پاسخهایی به ادبیات کودکان[Responses to Children’s Literature]»، رینبرت[Reinbert Tabbert] بر اهمیت نقش میانجی – نقش پدر یا مادر که با صدای بلند برای کودکان می خوانند و کتابهایی را برای آنها انتخاب می کنند – تاکید می کند. گرایش ها و روحیه ها در موقعیت و زمانی که با صدای بلند می خوانیم آشکار و مشخص خواهد شد. و همه ی آنها بر کودک و تصورش از داستان تاثیر خواهد گذاشت. بلند خوانی بزرگسالان ممکن است باعث توضیح شود، خلاء های جا افتاده را پر کند، پاک یا حذف کند، متن را بر اساس سن کودک تغییر داده و اصلاح کنند، و یا بر اساس نظر بزرگترها نسبت به کودک این کار را انجام می دهند.
تور جوردن و ویرجاهاگ لوند[TorBjorn and Vilja Hagglund] متخصصان روانشناسی کودک در فنلاند بر اهمیت با هم بودن تاکید می کنند. ریشه های خلاء متن و آفرینندگی در این که چگونه یک کودک جدا بودن از مادرش را تجربه خواهد کرد یافت می شود. و همچنین می توان آن را با توانایی های بعدی کودک برای امن ماندن به همراه مادرش پیدا کرد. همان طور که هاگ لوند اشاره می کند ما باید داستان ها را با دیگر افراد سهیم شویم تو هم و خیال تقسیم شده به یک واقعیت احساساتی تبدیل می شود. به واسطه قوه تخیل تقسیم شده، تجربیان تقسیم شده، واقعیت ها آفریده می شوند.حتی اگر نقطه آغاز این خلاقیت یک توهم و خیال عود کننده بود، مرحله بعدی آن، خیال و وهم تقسیم شده، یک حس واقعی خواهد بود.
کتابها به شیوه های زیادی صحبت می کنند: خواندن کتاب یک نوع باز آفرینی می باشد تا دنبال کردن مجموعه ای از راهبرها و راهنمایی هایی که توسط نویسنده قرار داده شده اند و یا حتی پیدا کردن تنها یک معنی درست از جهت و جنبه ی بنیادی تری، ترجمه را می توان یک نوع خواندن به شمار آورد. ترجمه همچنین تقسیم کردن، همکاری کردن در موقعیت های منحصربه فرد و به خصوصی است. به واسطه ی وفاداری نسبت به خواننده های متن و زبان مقصد، مترجم هم نسبت به نویسنده ی متن اصلی وفادار می باشد. ترجمه نوعی تبدیل و تعبیر می باشد همان گونه که هانس جورج گادامر[Hans-Georg Gadamer] می گوید: ترجمه تطابق یک اثر هندی به شکل هنری جدید دیگری می باشد: "که این به معنای تغییر و تبدیل متن به شکل جدیدی از آن می باشد."
اما چگونه ما همه ی این ایده ها و اصول و قوانین را در ترجمه برای کودکان به کار می گیریم؟ مسائل کلیدی همچون موقعیت، نقش خوانندگان مختلف، تعادل، عملکرد و وفاداری در ترجمه برای کودکان تا چه اندازه و چگونه نمایان و مشهودند؟ چگونه منطق گفتگو را در ترجمه کودکان به کار می بریم؟ و بچه های ما چه کسانی هستند؟

هیچ دیدگاهی ثبت نشده است

ارسال دیدگاه شما

در پاسخ به